Sunday, June 12, 2005

"چهره به چهره"

چهره به چهره
چشم در چشم
نگاه ها درهم مي پيچيد
و حكايت يك عمر
دوري و درد
در دل مي نشيند
بي كلامي حتا

O

به گاه ياس و بي كسي
به نام ات پناه بردن
و اشكِ هق هق اندوه را
به حرمت نقشي از تو فروخوردن
يادْآمدِ دردآلوده روزگاري است
بر خاطر

O

چهره به چهره
دست در دست
و بهتي كه بي صدا ترك مي خورد
به لبخندي
كه تو آغاز مي كني

O

به گاه غصه و غم
يادآمدِ لبخندات
سرخوشانه سرودي است
كه آرامش را نقش مي زند
بي ترنم حضورت حتا

O

چهره به چهره
لب بر لب
و سكوتي كه
حكايت يك عمر
دوري و درد را
امتداد مي دهد...ا

مهرداد – تهران 15/3/84

Wednesday, June 01, 2005

"بيدار باش واپسين"

سرد مي شوي
ساكت و صبور
پيچيده در ترمه و ترنج
تا صلات ظهر لم مي دهي
سياهي دور تا دور تكرار مي شود
و زمزمه ها آرامش ات را آشفته مي كند
o
انگار خواب مي بيني
چمدان هاي ات را بسته اي
و غريب و آشنا بدرقه ات مي كنند
o
گوشه گير تر از هميشه
اختيار از كف مي دهي
در پيله اي سپيد گم مي شوي
و سرگرداني اين همه سال
بر سرات آوار مي شود
o
تنهايي سخت نيست
وقتي
آرام آرام
از ياد مي روي
وسكوت
بيدار باش واپسين
خواهد بود...ا

مهرداد- تهران 10/03/84