"بيدار باش واپسين"
سرد مي شوي
ساكت و صبور
پيچيده در ترمه و ترنج
تا صلات ظهر لم مي دهي
سياهي دور تا دور تكرار مي شود
و زمزمه ها آرامش ات را آشفته مي كند
o
انگار خواب مي بيني
چمدان هاي ات را بسته اي
و غريب و آشنا بدرقه ات مي كنند
o
گوشه گير تر از هميشه
اختيار از كف مي دهي
در پيله اي سپيد گم مي شوي
و سرگرداني اين همه سال
بر سرات آوار مي شود
o
تنهايي سخت نيست
وقتي
آرام آرام
از ياد مي روي
وسكوت
بيدار باش واپسين
خواهد بود...ا
مهرداد- تهران 10/03/84
No comments:
Post a Comment