"آزادی"
پروازی است شاید
بلند و بر اوج
آنجا که دیوارها رنگ می بازند
و عبور را مرزی نیست
دریغ که پربازی نبود.
o
ترانه ای است شاید
کوتاه و مختصر
آنگاه که سینه به سینه نقل می شود
تا عشق را فرصتی باشد
دریغ که آوازی نشد.
o
مجالی است شاید
صریح و ساده
تا کلام را پروایی نباشد
و قلم انسانیت را برخود نلرزد
زندگی را دریغ
که قانونی نشد.
o
کبوتری است شاید
سپید و صبور
خسته از گریزی مدام
در سرزمینی بی پناه
تاصبح را نویدی باشد
بر بام ما دریغ
که آشیانی نکرد...
مهرداد - 2/8/85
No comments:
Post a Comment